خدایا من بنده ی مطیعی نبودم اما تو هرگاه چیزی را در خواست کردم به من دادی
تشنه بودم و سیرابم کردی گرسنه بودم و سیرم کردی و من از روی نادانی فکر می کردم اب و غذا مرا سیر ساخته اند.
خدایا حال که فهمیدم دورنیست اما نزدیک هم نیست باز حاضر خواهی شد مرا سیرسازی.ولی این بار تشنه ی اب نیستم بلکه حلاکه یک قطر محبتم در این کویر برهوت تنهایی باز مرا به رسم قدیم سیر می سازی .
گرسنه ام اما غذا نمی خواهم بلکه لقمه ای از عشق خداییت را در خواست می کنم بر من می دهی لمه ای از عشق ؟.....
نظرات شما عزیزان:
|